تحلیل زمان روایی و کانونی‌سازی در نمایشنامه قصهِ غریبِ سفرِ شادِ شینِ شادِ... براساس نظریات ژرار ژنت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس

2 دانشیار دانشگاه تهران، استان تهران، شهر تهران

10.30480/dam.2022.2907.1573

چکیده

عباس نعلبندیان نمایشنامه‌نویس نوگرای ایرانی در آثار نمایشی خود از ویژگی‌های تئاتر کلاسیک عبور کرد و با ارایه‌ی فرم و ساختاری متفاوت زمینه شکل‌گیری تجربه‌گرایی در نمایشنامه‌نویسی ایران را بنیان نهاد. او نمایشنامه قصه غریب سفر شاد شین شاد شنگول به دیار آدم‌کشان و امردان و جذامیان و دزدان و دیوانگان و روسپیان و کاف‌کشان (۱۳۵۱) را در اواسط دوره کاری خود نگاشت و در آن از خصوصیات روایی متمایز و برجسته‌ای (ازقبیل زاویه‌دید ترکیبی و انعطاف‌پذیری زمان‌ومکان) استفاده کرد. در این پژوهش بَرآنیم که فارغ از پیوسته قلمداد کردن آثار نعلبندیان، جنبه‌های تجربه‌گرایانه اثر او را ازنظر شیوه روایت و بیان موردبررسی قرار دهیم. در این مقاله با درنظر گرفتن شاخصه‌های روایت ازمنظر ژرار ژنت، عوامل زمان روایی و کانونی‌سازی را در نمایشنامه یادشده، تحلیل کرده و نشان می‌دهیم چگونه نعلبندیان با قرار دادن موضوع مرگ در هسته مرکزی نمایشنامه خود، ساختار روایی و زمانی را در خدمت بیان نمایشی به‌کار گرفته است. عباس نعلبندیان در نمایشنامه قصه غریب سفر شاد... روایت‌گری را از یک نقطه متمرکز با محوریت شخصیت، به روایت متکثر نقش‌واره‌های نمایشی واگذار می‌کند. در این تمهید هر نقش‌واره به‌عنوان یک کانونی‌گر، سهم انتقال‌بخشی از روایت را برعهده دارد و بدون تأکید بر مرکزیت داشتن یک شخصیت، هر فرد به‌عنوان پیکره‌ای از یک کل واحد، سهم خود را در گسترش یک موقعیت مرکزی به نام مواجهه انسان با مرگ ایفا می‌کند. در این تمهید نمایشی با بروز یافتن عقاید متفاوت توسط نقش‌واره‌های کانونی‌گر مسأله مرگ با نگاه‌های مختلف موردارزیابی قرار می‌گیرد و موجب می‌شود که در نمایشنامه شاهد چندآوا شدن متن باشیم که تمهیدی متعلق به ادبیات مدرن است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Analysis of Narrative Time and Focalization in the Gheseh-e- Gharib-e- Safar-e- Shad-e… by Abbas Nalbandian based on Gérard Genette’s Theory

نویسندگان [English]

  • Esmaeil Najar 1
  • Behrooz Mahmoodi-Bakhtiari 2
  • Mohammad (Bardia) Alizadeh Zolbin 1
1 Department of English Literature Tarbiat Modares University
2 Department of Theatre University of Tehran
چکیده [English]

Abbas Nalbandian, a modernist, surpassed the classical dramatic features in his plays by providing distinct form and structure, empowered the experimental writing in Iranian drama. Nalbandian wrote his play Gheseh-e- Gharib-e- Safar-e- Shad… (1973) in his mid-career and in which he utilized distinct and prominent narrative features (including but not limited to combined/multiple points of view and flexibility of time and location). In this research, despite of situating Nalbandian’s works in a chained sequence, we examine the experimental aspects of his themes and narrative style in the aforementioned play. By drawing from Gérard Genette’s theory of narrative, we explore the narrative time and focalization features in this text, and we depict how Nalbandian put the subject of death at the core of the play for the sake of dramatic expression of the temporal and narrative structure. Nalbandian in Gheseh-e- Gharib-e- Safar-e- Shad… develops his narrative from a focused point with the bases in characters and goes beyond it to a point where dramatic features with multiple narratives are set. In this process, each feature as a vehicle for focalization has a role to convey a part of the narrative and without emphasizing a sole character, each individual as a part of a whole plays his role in the development of a central situation as a human’s confrontation with death. In this dramatic technique, because of the exertion of various idiosyncrasies by focalizing features, the issue of death will be explored from different angles and leads to polyphony in the play which is a modern characteristic of literature.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Structuralism
  • Close Reading
  • Experimentalism
  • Kargah-e Namayesh (Theater Workshop)