در این مقاله اجرای «آکروپولیس » به کارگردانی یرژی گرتوفسکی 1 از منظر فلسفی پساساختگرای ژان ژاک دریدا 2، مورد بررسی قرار می گیرد. آکروپولیس در اردوگاه آشویتس 3 اجرا شده است. اشخاص نمایش با وسایل صحنه که مشتی آهن زنگار گرفته است، کوره ی آد م سوزی را بنا میکنند. تضادها و تقابل ها در تکنیک اجرایی نمایش آکروپولیس، نظام دلالتی پیچیده ای را می سازد که معنا و دریافت را برای تماشاگر به تعویق می اندازد. این نظام دلالتی در اجرای آکروپولیس بر اساس نظریه های فلسفی دریدا واسازی می گردد. آکروپولیس به لحاظ فرم اجرایی، با توجه به دیدگاه های دریدا و بارت مورد بررسی قرار می گیرد. از آنجایی که مقوله ی آستانه هم در دیدگاه دریدا و بارت و هم در اجرای آکروپولیس اهمیت به سزایی دارد، در این پژوهش وضعیت اشخاص نمایش در آستانه ی رفتن به کوره ی آدم سوزی در آکروپولیس بررسی می شود. پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی-کیفی و بر اساس تئوری واسازی دریداست