ORIGINAL_ARTICLE
کارکردهای استفاده از نقاب و تمهید آندروژنی در پرداخت شخصیت در نمایشنامههای معاصر ایران
نقاب ابزاری است که شخصیتهای نمایش برای برقراری ارتباط در موقعیتهای بینافردی از آن استفاده میکنند. پژوهش حاضر بر نقابهای ویژهای متمرکز است که شخصیتهای نمایش از آنها به عنوان ابزار برقراری ارتباط استفاده میکنند و با این هدف که هویتی دروغین از خود به نمایش بگذارند، آنها را به چهره میزنند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی فرایند معنابخشی به شخصیتهای نمایش در نمایشنامههای سه دههی اخیر در ایران میپردازد و با استفاده از مفهوم نقاب در نظریهی نمایشی گافمن چگونگی خلق تفاوت در هر یک از شخصیتها را بررسی میکند. این که به چه دلایلی و در چه موقعیتهایی شخصیتهای نمایش بر چهره خود نقاب میزنند پرسشی است که به آن پاسخ داده شده است. یافتهها نشان میدهند مردپوشها و زنپوشها بیشترین کاربرد را در پوشیده نگهداشتن حقیقت در ادبیات نمایشی ایران داشتهاند. مردپوش بودن به زنان فرصت میدهد در محیط خارج از خانه حضور یابند و به کنشگری فعال تبدیل شوند. در مقابل زنپوش بودن برای برانگیختن حس ترحم و دلسوزی و در نتیجه برای فرار از موقعیتهای دشوار صورت میگیرد. آنجاییکه نقابها به بیان همزمان روان مردانه و روان زنانه کمک میکنند تمهید آندروژنی شکل میگیرد. استفاده از این تمهید در ادبیات نمایشی ایران منجر به شکلگیری موجوداتی هراسناک و پیشگو شده است که اغلب نقشی حاشیهای و جنبهای نمادین دارند.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_288_39c0a288abc636562c90b06679de75c6.pdf
2016-02-20
5
21
10.30480/dam.2016.288
نقاب
آندروژنی
نمایشنامههای معاصر ایران
شخصیتپردازی
محمدجعفر
یوسفیان کناری
yousefian@modares.ac.ir
1
استادیار ادبیات نمایشی، دانشگاه تربیت مدرس
LEAD_AUTHOR
سیمین
مشکواتی
sinin_m@yahoo.com
2
کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نشانهشناسی مکان در تئاتر معاصر ایران با تأکید بر اجرای سیندرلا
پژوهش حاضر به بررسی مکان در قالب لایهای رمزگانی در تقابل و همبستگی با سایر نظامهای رمزگانی و همچنین لایههای متنی در اجراهای تئاتری میپردازد و با هدف شناخت روابط متقابل میان مکان، زمان، شخصیت، موقعیت و کنش در متن دراماتیک یا صحنه و شناخت نقش رمزگان مکان در خلق و حرکت در جهانهای ممکن نمایشی، نمایش «سیندرلا» به نویسندگی و کارگردانی جلال تهرانی را مورد بررسی قرار میدهد. علاوه بر شناسایی شبکهی گستردهی عوامل دخیل در رمزگان مکان و تأثیرهای متقابل لایههای دیگر بر مکان، تأثیر و جایگاه مکان به مثابه یک نظام نشانهای ساختمند که به سطوح گوناگونی از دلالت وارد شده، مورد بررسی قرار گرفته است. مکان با سطوح گوناگون نشانهای ادغام و به همکنشی با دنیا و دیگران منجر میشود. نظام نشانهای مکان با نظامهای نشانهای دیگر در تعامل قرار میگیرد. به این ترتیب شاهد همبستگی معناداری میان مکان و سایر نظامهای نشانهای در اجرای تئاتری هستیم. نشانهشناسی لایهای را به عنوان چارچوب نظری برگزیدیم و با توصیف نشانهشناسی مکان، با هدف اثبات فرضیههای پژوهش، به بررسی کارکردهای نشانهای لایهی مکان در تقابل با سایر عناصر و نظامهای درام، در اجرا پرداختیم. نگارندگان از روش توصیفی- تحلیلی، تکنیک کتابخانهای، فیلماجرا و همچنین از چارچوب نظری معاصر دربارهی نشانهشناسی لایهای بهره گرفتهاند.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_289_ad99f1f8d176a95c0a9ed23dfddc628f.pdf
2016-02-20
23
38
10.30480/dam.2016.289
نشانهشناسی مکان تئاتر
نشانهشناسی لایهای
جلال تهرانی
نسیم
بنی اسدی
nacim.asadi@yahoo.com
1
کارشناس ارشد کارگردانی نمایش، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
LEAD_AUTHOR
فرزان
سجودی
fsojoodi@gmail.com
2
دانشیار گروه آموزشی نمایش، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
زیباییشناسی مستند انعکاسی با تاکید بر آثار ارول موریس
سینمای مستند همواره بر پایهی رابطهی مستقیم میان واقعیت و تصویر عکاسانه از جهان بیرونی، تولیدات خود را متمایز از سینمای داستانی عرضه کرده است. این رابطه در فلسفهی هنر معاصر مورد تردید قرار گرفته است. به گونهای که در چند دههی اخیر فیلمهای مستندی ساخته شدهاند که توانستهاند با به چالش کشیدن زیباییشناسی واقعگرایانهی سینمای مستند، تأکید بر اهمیت هویت و تفسیر مستندساز از واقعیت و بهکارگیری برخی تمهیدات سینمای داستانی سبک مستندسازی جدیدی پدید آورند که آن را مستند انعکاسی مینامند. مستند انعکاسی متأثر از تحولات معرفتشناسی معاصر با بازاندیشی دربارهی رابطهی میان مستندساز و واقعیت، مبانی مفروض و بدیهی زیباییشناسی متعارف سینمای مستند را مورد پرسش قرار میدهد و میکوشد با بهرهگیری از استراتژیهای شکلی و سیاسی و استفادهی آگاهانه از تمهیداتی نظیر بازسازی صحنهها، فاصلهگذاری با سوژه، آگاه ساختن مخاطب از فرایند تولید اثر و تأکید بر شکاف همیشگی میان سوژه و ابژه تجربهی جدیدی در ساخت و دریافت سینمای مستند پدید آورد. دراین مقاله کوشش شده است با بهرهگیری از آرای بیل نیکولز، نظریهپرداز فلسفهی فیلم و سینمای مستند، ویژگیهای سبکی مستند انعکاسی معرفی و وجه زیباییشناسانهی آن با تأکید بر آثار یکی از مهمترین مستندسازان معاصر، اِرول موریس، تشریح شود.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_290_251354cd7f72455227e93b7f3ea63809.pdf
2016-02-20
39
50
10.30480/dam.2016.290
سینمای مستند
بازتابندگی
مستندانعکاسی
ارول موریس
علی
روحانی
alirouhani1@gmail.com
1
استادیار گروه آموزشی سینما، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
LEAD_AUTHOR
عاطفه
محرابی
atefe.mahrabi@yahoo.com
2
کارشناس ارشد سینما، دانشکده هنر، دانشگاه سوره
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی کارکرد هنرهای آیینی ذن در فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار
سینما گاه میتواند چونان هنرهای آیینی به سرچشمهی ازلی و ساحت متعالی هنر تعلق داشته باشد. با این نگاه، فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار، ساختهی کارگردان کرهای، کیم کیدوک (2003)، برای بیان پرسشهای تأملبرانگیز وجودشناسانه و تعالی بخشیدن به هستی، از هنرهای آیینی در قالب استعاره، نماد و تشبیهات تصویری بهره میگیرد. این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است، هنرهای آیینی را با توجه به فضای خاص فیلم و نگاه ویژهی فیلمساز که در راستای مفاهیم استعلایی است، مورد تحلیل قرار داده است. برای انجام پژوهش ابتدا همهی هنرهای سنتی از فیلم استخراج و سپس (از ابعاد استعلایی) مورد تحلیل و تأویل قرار گرفت. نتیجه آنکه هنرهای آیینی در این فیلم گاه کارکردی دکوراتیو یافتهاند، گاه برای باورپذیری فضای فیلم و گاه به منظور بزرگداشتی برای سنت و گذشته استفاده شدهاند. اما با توجه به اینکه فیلم به گونهی سینمای استعلایی تعلق دارد، کارکرد نمادین و آیینی (ذن) این دستآفریدهها در راستای هنر و اندیشهی روح شرقی فیلمساز، نسبت به کارکردهای دیگر ارجحیت دارد. بهعبارت دیگر در فیلم مذکور میان دستآفریدههای سنتی که توسط انسان به وجود آمدهاند و امر متعال رابطهای درونی برقرار است.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_291_22d221b55248d71dada77329686922f0.pdf
2016-02-20
51
63
10.30480/dam.2016.291
سینمای استعلایی
هنرهای آیینی
سینمای شرق
بهار
تابستان
پاییز
زمستان و دوباره بهار
کیم کیدوک
امیر حسن
ندایی
amir_nedaei@modares.ac.ir
1
استادیار دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس
LEAD_AUTHOR
ناهید
الوندی
alvandinahid@yahoo.com
2
کارشناس ارشد صنایع دستی، دانشگاه الزهرا
AUTHOR
ستاره
ایرانی
st.irani@yahoo.com
3
کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی نقش فنآوری نوین رسانهای در تولید فیلمهای مستند با موضوع حیات وحش
تولید فیلمهای مستند با موضوع حیات وحش و طبیعت در شبکههای تلویزیونی سراسر جهان به جایگاهی از کمیت، کیفیت و رقابت رسیده است که باید با دیدی کاملا متفاوت، به پیریزی و طراحی بنای آن اقدام کرد. داشتن دانش فنی و تسلط بر تجهیزات روز بدون تردید یکی از رازهای موفقیت بهترین مجموعههای روز دنیاست. مستندسازان حیات وحش با به خدمت گرفتن تجهیزات نظامی و نیز دیگر علوم تمام توان خود را برای ارائهی تصویری نو و دیده نشده از جهان، به کار گرفتهاند. بهترین آثار آنهایی هستند که بتوانند فنآوری را به خدمت هنر درآورند و نه آنکه خود ابزاری در خدمت فنآوری باشند. آنچه در این مقاله بررسی میشود، برخی جنبهها و مقولههای فنی برنامهسازی مستند است. برخی از این فنآوریها، مانند مبحث فرمتها، اساس فنی تولید فیلمهای مستند و برخی دیگر، مانند دوربینهای تلهای، تجربههای شخصی نگارندگان در طی ده سال فعالیت در تولید مستندهای حیات وحشاند.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_292_72dbb0f2a7c3e967b8d37135046ec645.pdf
2016-02-20
65
79
10.30480/dam.2016.292
فیلم مستند
فنآوری نوین رسانهای
فیلم مستند حیات وحش
مجموعهی مستند تلویزیونی سیارهی زمین
احمد
ضابطی جهرمی
ahmad_z_jahromi@yahoo.com
1
دانشیار گروه آموزشی تولید تلویزیونی، دانشکده صدا و سیما، استان تهران
LEAD_AUTHOR
فتح اله
امیری
mostanad@gmail.com
2
کارشناس ارشد گرایش تهیه کنندگی مستند، دانشگاه صدا و سیما
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
حرکت دوربین در رابطه با روایت در انیمیشن: مطالعهای در جهت استخراج الگوهای کاربردی
در این نوشتار به بررسی مواردی از روایت که میتواند با حرکت دوربین در انیمیشن بیان شود میپردازیم. هدف اصلی پژوهش یافتن پاسخ این پرسش است که «آیا با تکیه بر نظریههای گوناگون ارائه شده دربارهی روایت و در کنار آن، از طریق مشاهده و تحلیل آثار انیمیشن، میتوان به الگویی کاربردی در خصوص تأثیرات روایی حرکت دوربین در انیمیشن، برای ارائه به سازندگان فیلم انیمیشن، دست یافت؟» برای استخراج چنین الگوهایی، با تکیه بر نظریههای متعدد روایت، تعریفی مناسب از روایت که در این پژوهش مد نظر است، بیان و به همراه آن مقصود از حرکت دوربین و دامنهی استفاده از آن مشخص شده است. پس از آن بر پایهی این تعریفها، لزوم بررسی ارتباط بین آنها بیان میشود. در ادامه این پژوهش به مبحث استخراج کارکردهای حرکت دوربین وارد میشود و کارکردهای گوناگون آن را با تکیه بر مطالعهی نمونههای موردی، به صورت دستهبندی شده از جنبههای گوناگونی چون بیان احساس، معرفی خصوصیت شخصیت داستان، تعیین ژانر (نوع) فیلم و تکمیل نماهای معرف، به عنوان الگوهای کاربردی بررسی و بیان میکند.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_293_d2b7677ce2ee044647644e1de2ccae42.pdf
2016-02-20
81
95
10.30480/dam.2016.293
روایت
حرکت دوربین
انیمیشن
الگوهای کاربردی
محمد رضا
حسنائی
hosnaee@art.ac.ir
1
دانشیار گروه آموزشی انیمیشن، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
LEAD_AUTHOR
فاطمه
ملکی
f.maleki@gmx.com
2
کارشناس ارشد انیمیشن، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تحلیل و بررسی اپرای دیونیزُس اثر ولفگانگ ریم؛ روایت داستانی و نمادگزینی
ولفگانگ ریم، آهنگساز معاصر آلمانی است که دیدگاه فیلسوفانهی خود را به زبان موسیقی و بهخصوص در قالب اُپرا ارائه میدهد. وی آخرین اُپرای خود یعنی اپرای دیونیزس را در سال 2010 به روی صحنه برده است. سناریو و لیبرتوی این اپرا -یا به گفتهی خود ریم، این فانتزی اپرایی- همانند تمامی اپراهای دیگرش، توسط خود او تدوین شده است. سناریوی تخیلی و فراطبیعی این فانتزی، برگرفته از وقایع و رویدادهای زندگی پرماجرا و جنجالبرانگیز فردریش نیچه است که به شکلی شگفتانگیز و خشن با داستانهای اساطیری یونان باستان در هم میآمیزد؛ لیبرتوی این اپرا نیز بر پایهی آخرین سرودههای نیچه یعنی مستانهسراییهای دیونیزسی است. در این فانتزی، موسیقی و هیجانات ارکستری، عناصر گوناگون در طراحی صحنه و انواع نمادهایی که در لیبرتو و ارکستر گنجانده شدهاند، به کار گرفته میشوند تا ریم از پس آنها و در قالب یک اپرا، دیدگاه شخصی خویش را نسبت به افکار و زندگی تراژدیوار نیچه به تصویر بکشد. شیوهی داستانپردازی یا روایت داستانی و نمادگزینی او در این اپرا، به عنوان طرح اصلی این پژوهش در نظر گرفته شده است. نگارندگان مقاله به رمزگشایی و آشکار ساختن روابط و نمادهای بهکار گرفته شده در لیبرتو، ارکستر و صحنهها میپردازند.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_294_01945b5ef96b3225be4ef427f824e8e9.pdf
2016-02-20
97
112
10.30480/dam.2016.294
ولفگانگ ریم
فردریش نیچه
اساطیر یونان
روایت داستانی
نمادگزینی
امین
هنرمند
a.honarmand@ut.ac.ir
1
استادیار آهنگسازی، دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
رهام
شناسا
roham.didi@gmail.com
2
کارشناس ارشد آهنگسازی، دانشگاه هنر
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
روابط متقابل میان سازهای موسیقایی ایران و چین
هدف از پژوهش حاضر، مطالعهی تأثیرات متقابل سازهای موسیقایی ایران و چین در طول تاریخ است. بر اساس نتایج این پژوهش، میتوان تاریخ تبادلات موسیقایی ایران و چین را به دو دورهی باستان و اسلامی تفکیک کرد. در دورهی باستان فرهنگ موسیقایی ایران بر موسیقی چین نفوذ داشته است، میتوان به نفوذ بربت ایرانی در اوایل دورهی ساسانی اشاره کرد که از طریق جادهی ابریشم و نفوذ مانویان در منطقهی تورفان چین رخ داده و سبب ظهور ساز چینی پیپا شده است. در دورهی اسلامی و بهویژه از عصر مغول به بعد، شاهد تأثیرات فرهنگ موسیقایی چین و مغول بر موسیقی ایرانایم که این تأثیر اغلب با حضور سازهای مغولی و چینی در ایران نمایان شده است. در کتابهای موسیقایی دورههای ایلخانی و تیموری سازهای «شدرغو»، «پیپا»، «یاتوغان»، «جبچیق» یا «موسیقار ختائی» متعلق به اهل ختای (چین شمالی) معرفی شده و سازهای «اوزان» و «نایچاوور» نیز وابسته به اقوام ترک خوانده شدهاند. نام این سازها در کتب تاریخیـاجتماعی این اعصار نیز نشان از حضورشان در فرهنگ موسیقایی ایران دارد. در میان سازهای نامبرده، حضور ساز شدرغو در منابع تصویری تا دورهی صفوی شایان توجه بوده و حاکی از اهمیت این ساز در فرهنگ موسیقایی ایران است.
http://dam.journal.art.ac.ir/article_295_6b30c4fa77432e501e2ba92fbc7f8563.pdf
2016-02-20
113
126
10.30480/dam.2016.295
سازهای ایرانی در چین
سازهای چینی در ایران
پیپا
شدرغو
یاتوغان
جبچیق
نرگس
ذاکر جعفری
nargeszakeri@guilan.ac.ir
1
استادیار گروه موسیقی، دانشکده معماری و هنر، دانشگاه گیلان
LEAD_AUTHOR
مهشید
مشهدی فراهانی
mahchid.farahani@yahoo.com
2
کارشناس ارشد اتنوموزیکولوژی، دانشگاه هنر
AUTHOR